نوروز هزار و سیصد و نود و هفت!
باورم نمیشه چقد زمان داره زود میگذره! اصن وقتی بهش فکر میکنم بدجوری جا میخورم! همین دیروز نبود که تو تلویزیون تبلیغ میکرد "هشتِ هشتِ هشتاد و هشت،چه روز مهمیست؟! قرعه کشیِ."؟!!
عید امسال خیلی خوب بود. تا الان که ساعت ۱:۵۷ دقیقه ی صبح ۹امه، هیییچی درس نخوندم! و سعی کردم لذت ببرم از عیدم! خوشحالم که تا الان خوب استراحت کردم و از الان شروع میکنم درس خوندن.
روز سوم عید ریحانه اومد خونه مادر :)) انقد خوشحال بودم که انگار رو ابرا راه میرفتم!! کلی حرف زدیم و رفتیم بیرون و آهنگ خز گذاشتیم تو ماشین و صداشو بلند کردیم و شیشه هارو دادیم پایین و تند رفتیم که مطمئنم هنوزم یه سریا پنج تا خل و چل رو یادشونه که مث دیوونه ها از سرخوشی میخندیدن!! رفتیم کوه بوجه و رالی کودکان سوار شدیم :)))) کلی باهم تصادف کردیم و خز بازی درآوردیم! آخرشم نشستیم لبه ی لبه ی کوه و چیپس خوردیم!! کلی هم عکس گرفتیم! موقع برگشتنم پیتزا خوردیم و سر راه ریحانه رو رسوندیم خونه مادربزرگش. آره،فقط یه نصفه روز بود ولی اگه کل دنیا و آدماش جمع میشدن نمیتونستن شادی اون روزو بهم بدن!
+ چند روز پیش، حدود دو هفته پیش، میخواستم یه پست بذارم که سرتاسر انرژی منفی بود! نمیدونم چی شد که نذاشتم ولی امیدوارم هیچوقت نخوام کاملش کنم و بذارمش!!
+ امسال عید انقد آهنگ جوات گوش دادم که خدا میدونه :))) خوااابم میااااد، باز داره صدا میاد :))) ترافیک، ترافیک خیلی خوبهههه :))) [قسمت هایی از اون آهنگای خزوخیل بودن!] یه آهنگم هس به نام جومونگ که انقد خزه که هیچوقت هیچیشو نفهمیدم!!!
+ خلاصه حال خوب اون روزمو واسه همتون آرزو میکنم :]

خوااابم میاد، باز داره صدا میاد :)))

یه ,روز ,کلی ,میکنم ,رفتیم ,اون ,تا الان ,کردیم و ,لبه ی ,باز داره ,صدا میاد
مشخصات
آخرین مطالب این وبلاگ
آخرین جستجو ها